مستحبّات عمره
1 ـ پيش از احرام، در ميقات غسل احرام كند.
هنگام احـرام 1 ـ در صورت امكان، پس از نماز ظهر مُحرم شود واگر امكان ندارد، پس از نماز واجب ديگر، و اگر آن هم ممكن نيست، پس از شش يا دو ركعت نماز مستحبّى، و در ركعت اوّل پس از حمد، سوره توحيد، و در ركعت دوّم سوره جحد }قُل يا أيُّها الكافِروُن{ را بخواند، و شش ركعت افضل است.
2 ـ پس از نماز، حمد و ثناى الهى را بجا آورد و بر پيغمبر و آل او صلوات بفرستد.
3 ـ هنگام پوشيدن دو جامه احرام بگويد: «اَلْحَمْدُ للهِ الَّذِيرَزَقَنِيمَا اُوارِيبِهِ عَوْرَتي، وَ اُؤَدِّيفِيْهِ فَرْضِي، وَأَعْبُدُ فِيْهِ رَبِّي، وَانْتَهِيفِيْهِ إِلى ما أَمَرَنِي، اَلْحَمْدُللهِِ الَّذِيقَصَدْتُهُ فَبَلَّغَنِي، وَأرَدْتُهُ فَأَعانَنِي، وَقَبِلَنِيوَلَمْ يَقْطَعْ بِي، وَ وَجْهَهُ أَرَدْتُ فَسَلَّمَنِي، فَهُوَ حِصْنِيوَكَهْفِيوَ حِرْزِيوَ ظَهْرِيوَ مَلاذِيوَ رَجائيوَ مَنْجايَ وَ ذُخْرِيوَ عُدَّتِيفيشِدَّتِيوَ رَخائِي». مستحبّات تَلْـبيَه (لبّيك گفتن) 1 ـ پس از گفتن مقدار واجب تلبيه، مستحب است بگويد: «لَبَّيْكَ ذَا الْمَعارِج لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ داعياً إِلى دارِ السَّلامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ غَفّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ أَهْلَ الْتَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا الجَلالِ وَ الاِْكْرامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَ الْمَعادُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ 1 ـ اين نمازها، دور ركعتى خوانده مى?شود، با نيت نمازِ قبل ازاحرام. تَسْتَغنِيْ و يُفْتَقَرُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ إِلهَ الْحَقِّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا النَّعْماءِ وَ الْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَمِيلِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ يا كَرِيمُ لَبَّيْكَ». 2 ـ تلبيه?ها را در حال احرام تكرار كند به خصوص در اين موارد: وقت برخاستن از خواب. بعد از هرنماز واجب و مستحب. هنگام بالا رفتن از تلّ يا سرازير شدن از آن. وقت سوار شدن يا پياده شدن. آخــر شـب. هنگام سحـر. «قطع تلبيه» كسى كه براى عمره محرم شده است، وقتى كه خانه هاى مكّه پيدا شد بنابر احتياط واجب، تلبيه را قطع كرده و نبايد لبيك بگويد.
روح عبادات تعبد است، چون خداوند فرموده ما انجام مي دهيم. اما چون خدا حکم است حتما حکمتي در اين کار است. اما توجه دارد که خود تعبد و پرورش روحيه بندگي در انسان يکي از مهمترين حکمت هاي عبادات است. البته بايد به دو نکته توجه بيشتر شود: 1. اعمال ظاهري دارند و باطني، باطن اعمال همان اسرار آنهاست نبايد در ظاهر متوقف ماند بلکه بايد از ظاهر عبور کرد و با توجه به آن باطن و اسرار اعمال را انجام داد تا عبادتي مقبول و برخوردار از آثار و برکات معنوي داشت گرچه به بهانه معنويت و اسرار باطني نبايد از ظاهر غفلت ورزيد.
2. اگر تعبد در عبادات لحاظ نشود مسائل مهم تر از مورد سؤال قابل فهم نخواهد بود. اصلا طواف به دور يک خانه سيماني يا گلي براي چه؟ استلام يک سنگ سياه چه معني دارد؟ چرا نماز صبح 2 رکعت و چراهاي ديگر؟؟؟ با توجه به اين دو نکته توجه شما را به برخي از اسرار طواف و رمي جمرات جلب مي کنيم با اين تذکر که عدد هفت خاصيتي ندارد جز آن که نماد کثرت است مثل عدد هفتاد و هفتصد و طواف که روح توحيد است و حول محور خدا گشتن و فاني شدن و رمي جمرات که پناه از شيطان به خدا است بايد هميشگي و مستمر باشد لذا عدد هفت در آن لحاظ شده است. طواف يا رمي جمرات يا سعي اصلا جزئي از برنامه هدايت بخش انسان به سمت کمال است. حج بدون توجه به اسرار، عبادت بي روح است که بر حسب تعبد مجزي است ولي اثري عميق در زندگي انسان ندارد. طواف به عنوان يک رمز، آموزه اي است که به انسان مي گويد بايد در تمام زندگي خدا محور همان طور که جسم او به دنبال خانه گلي و سنگي مي چرخد، دل او همراه با فرشتگان در عالم ملکوت طواف مي کنند (مستفاد از رواياتي) همان طور که بدن خود را به تعب مي اندازد و سعي انجام مي دهد به خود تلقين مي کند و در آنجا تمرين را شروع مي کند که بايد براي رسيدن به هدف صحيح سعي و تلاش جدي نمايد تا خدا او را ياري کند.
فلسفه حج و ثمره هاي آن: راز معنوي بسياري عبادات بر انجام دهندگان آنها پوشيده نيست نماز ذکرهايي دارد که معناي آن روشن است و رکوع و سجودي که تعظيم را تفهيم مي کند و تشهدي که همراه با اعتراف به وحدانيت حق و رسالت رسول اکرم(ص) است روزه پرهيز از غذا خوردن است. تأثير آن در هم دلي و هم دردي و هماهنگي با مستمندان و يادآوري فشار گرسنگي و تشنگي بعد از مرگ، مشهود است. لکن پي بردن به راز مناسک حج، دشوار است و اسرار بسياري از آنها با عقل بشري قابل تبيين نيست از اين رو تعبد در حج بيش از ساير دستورهاي ديني است چنان که از رسول خدا(ص) نقل شده است که به هنگام لبيک گفتن به خدا عرض کرد: خدايا من با رقيت و عبوديت محض لبيک مي گويم و مناسک حج را انجام مي دهم. درباره فلسفه حج با بهره گيري از روايات مي توان گفت: سفر حج در حقيقت يک هجرت بزرگ است، يک سفر الهي است، يک ميدان گسترده خودسازي و جهاد اکبر است. مراسم حج در واقع، عبادتي را نشان مي دهد که به طور عميقي با خاطره مجاهدت هاي ابراهيم و فرزندش اسماعيل و همسرش هاجر آميخته است. ما اگر در مطالعه اسرار حج از اين نکته غفلت کنيم بسياري از مراسم آن به صورت معما در مي آيد. دقت در هر يک از مناسک حج، ما را به اين نکته رهنمون مي سازد که اين مناسک، افزون بر ظاهرشان باطني نيز دارند. براي مثال، هنگامي که به «صفا» و «مروه» مي آييم و مي بينيم گروه گروه مردم از اين کوه کوچک به آن کوه ديگر مي روند و از آن باز مي گردند شايد تعجب کنيم که اين ديگر چه کاري است و چه مفهومي مي تواند داشته باشد؟ اما هنگامي که به عقب بر مي گرديدم و داستان سعي و تلاش «هاجر» آن زن با ايمان را براي نجات فرزند شيرخوارش اسماعيل در آن بيابان خشک و سوزان به خاطر مي آوريم که چگونه بعد از اين سعي و تلاش خداوند او را به مقصودش رسانيد وچشمه زمزم از زير پاي نوزادش جوشيدن گرفت، به اين واقعيت پي مي بريم که در راه خدا بي سعي و تلاش کسي به جايي نمي رسد (تفسير نمونه، آيت الله مکارم، ج 19، ص 126). در روايتي از امام صادق(ع) که به اسرار باطني حج اشاره شده درباره سر صفا و مروه آمده است ... با وقوف خويش بر کوه صفا روح خود را براي ديدار خداوند در روزي که ديدارش خواهي کرد پالوده ساز و در کوه مروه با پيراستگي از گناهان، نسبت به خداوند صاحب مروت باش» . علامه جوادي آملي در توضيح اين روايت مي فرمايند: ((سعي بين صفا و مروه، هروله اي مخصوص، «من الله» و «الي الله» است . همچنين فرار از خدا به سوي خدا و هجرت از او به سوي اوست... سعي زائر آن گاه که رو به جانب صفا دارد اين است که خود را تصفيه کرده از صفاي الهي برخوردار شود و وقتي به سوي مروه مي رود، سعي مي کند تا مروت و مردانگي به دست آورد زيرا «مروه» رمز مروت و مردانگي و «صفا» نشان تصفيه و تهذيب روح است)) (صهباي حج، ايت الله جوادي آملي، ص 402، نشر اسراء). دور كعبه گرديدن و به آن سجده كردن آيا شرك است؟ دور كعبه گرديدن، دور خدا گشتن است.به عاشقش مىگويد: حالا كه از عشق من كلافهاى، مىخواهى مرا در آغوش بگيرى، من كه جسم ندارم بيا كعبه را بغل كن. اگر مىخواهى با من دست دهى و دستهايمان را در هم بفشاريم، بيا حجرالاسود را لمس كن. بيا دور كعبه بگرد؛ تا دور من گشته باشى در فيلم «از كرخه تا راين» دوست سعيد جانباز كه در لحظات آخر عمرش بود مىگفت: سعيد هر كارى بگى مىكنم بنشينم - پاشم - دورخودم بچرخم... فقط تو راضى بشو از من! وقتى ديدم كارگران مسجدالحرام با چه عشقى، با سوزن و نخ پايينهاى پرده كعبه را مىدوزند؛ به ذهنم آمد آن چوپان رفيق موسى هم بىحساب نمىگفت. او مىفهميد خدا جسم ندارد؛ ولى چه كند عاشق مىخواهد با معشوق حرف بزند:
س فلسفه مهم حج تقويت روحيه بندگي و جمع شدن مسلمانان گرد يكديگر در يك كنگره عظيم بين المللي است تا شايد مشكلات جهان اسلام مورد توجه قرار گيرد.
تذكرات: 1. برخى مىگويند: آيا بهتر نيست به جاى آمدن به مكّه و مدينه، كارهاى خير و عام المنفعه انجام دهيم؟ پاسخ اين است كه: اولاً. هر كار نيكى در جاى خود، مفيد و لازم است. روح آدمى در اثر زنگارها و غبارهاى زندگى مادى، نياز به پالايش و تصفيه دارد و حج و عمره، تأثير فراوانى در اين زمينه دارد كه عبادات ديگر تا آن اندازه مؤثر نيستند. از پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيدند يك بار حج برتر است يا آزاد كردن بنده؟ فرمود: حج افضل است. گفتند: دو تا؟ فرمود: حج تا رسيدند به سى بنده، باز فرمود: حج افضل است ( تهذيب، ج 5، ص 21، ح 60). ثانياً. اگر ما مردم را نسبت به حج و عمره بى علاقه كنيم، معلوم نيست هزينه آن را خرج كارهاى خوب ديگر كنند در نتيجه از همه خيرات محروم شدهاند! بله اگر شخصى واقعاً به نيازهاى مؤمنين رسيدگى كند در برخى از شرايط از حج ثوابش بيشتر است. ثالثاً. مدينه شهر پيامبر ما و مكّه ام القراى جهان اسلام است. كسى كه به اين دو شهر سفر مىكند، عملاً به مطالعه تاريخ و جغرافياى دين خود مىپردازد.
کلمات جستجو:
فروش فیش حج,مستحبّات عمره,حجرالاسود,اخبار حج,سازمان حج و زیارت