مناسک جمع نسک است. از ریشه ی نسک چه معانی سر می زند ؟ پرستش ، پارایی ، ریاضت ، خشوع در برابر خدا و آنچه آدمی را به او نزدیک می کند ، آنچه آدمی برای او می کند ، شستن و پاک کردن جامه ، رسیدن به خانه ، بر راه درست و روش زیبا رفتن و به رفتن ادامه دادن ، هر حقی که از آنِ خداوند است ، آنچه به خدا تقدیم می شود ، خون و خون بها...
انسان ناسک : انسان پرستنده ی پارسا. ارض ناسک : زمین سرسبز و خرمی که باران تازه بر آن باریده! منسک : سرزمین آشنا و مانوس ، دیاری که دل را با آن الفتی و پیوندی است و راه درستی که خداوند پیش پای هر امتی نهاده است تا در جستجوی رستگاری و حق ، بر آن راه روند! و مناک نه تمام رسالهُ فقهی در آداب و اعمال حج است و نه تمام رسالهُ فکری در فلسفهُ این آداب و تفسیر و تحلیل این اعمال ، بلکه این آداب و اعمال در حج، نام ویژه اش مناسک است و این نامی است که اسلام خود بدان داده است و نشان می دهد که تعبیر من از حج - که می گویم مجموعه ای است از حرکات، حرکات دارای نظم وابسته به زمان ، و در جمع- با این تسمیه سازگار است.
و این وشته ، تفسیر و تحلیل این بندهُ کوچک خداست دربارهُ این آداب و احکام ، و هیچ مسلمانی و وظیفه ندارد ، بر طبق آن ، مراسم حج را تلقی کند؛ که این مناسک رسالهُ فقهی نیست، رسالهُ فکری است. این است که من فقط کوشیده ام مناسک حج را تفسیر کنم . آن هم نه به نام یک روحانی ، یک مرجع اسلامی، که یک حج کننده مسلمان ، آن چنان که در بازگشت از حج ، حق دارد از حج سخن بگوید و از آنچه در آن یافته است ، و می گوید و دیگران نیز حق دارند به سخنش گوش دهند و گوش می دهند. و این نه تنها یک حق است ، و شاید ، این رسم که در بازگشت حج – نه چون رسم سفر که مردم به دیدار مسافر می روند – زائر حج ، خود خویشان و آشنایان و همسایگان خویش را دعوت می کند ، برای این بوده است که هر سال ، بدین گونه ، مسئله حج در افکار طرح شود و موضوع بحث گردد و هر کسی انچه را در میعاد خویش با خدا و خلق برداشت کرده است ، به سرزمین خویش ، ره آورد و به جمع خویش سوغات دهد و این یک آموزش بزرگ حج است که هر سال ، اقلیتی که توانسته اند، عملاً ، و اکثریتی که نتوانسته اند، نظراً ، در حج شرکت می کنند و اگر به همان اندازه که در خواب و خوراک و بهداشت و سوغات و اشراف بازی های زشت و لوکس نمایی های حج دقت می شود، آن ها که مسئولند ، در آموزش بیش از یک میلیون مسلمانی که از سراسر جهان و از دورترین روستاها و عقب مانده ترین قبایل به حج می آیند ، دقت می شد و یک هزارم تعصب و تکیه و موشکافی و وسواسی که در فرم انجام اعمال می شود ، در فهم معنی و محتوای آن به عمل می آمد ، حج ، میتوانست هر سال دورهُ درسی باشد که صد ها هزار نمایندهُ آزاد و مشتاق را ، طی یک ماه اسلام شناسی عملی و نظری ، با روح حج و رسالت اسلام و مکتب توحید و سرنوشت ملت های مسلمان ، آشنا کند و آن گاه با دست و دلی پر ، به کشورهاشان، شهر ها و روستا ها و محیط های کار و زندگی و ایمانشان بازگرداند و آنچه آموخته است ، به مردم خویش بیاموزد و بدین گونه ، حج ، زمزمی جوشان خواهد بود که هر سال ، امت مسلمان را می تواند از زلال اندیشه و ایمان خویش مشروب سازد و یک حاج سوگند حجری که بوسیده است ، در میان مردم ، حامل نوری خواهد بود ، که تا پایان عمر ، می تواند پرتوافشان محیط تاریکش باشد و بدین گونه اگر هر کسی ، در سطح ادراک خود و مردم پیرامون خود ، لااقل ، در ایامی که نشسته است چهارصد تن از دوستان ، خویشان و همکارانش را که به دیدنش می آیند – جز با خاطرات و رویداد های تکراری و مبتذل و مهوع سفرش – با مکتب حج آشنا کند ، هر سال تمامی مسلمانان جهان ، به وسیلهُ یک میلیون و پانصد هزار آموزگار حج ، آموزش می بینند و این سنت اسلامی که مسلمانان خود باید مردم را برای دیدارش ، دعوت کند ، در دو مورد است:
یکی : حج ، و دیگری : مرگ!
برای اندیشیدن به حج ، سالی یک بار ، در زمان معین ، و برای اندیشیدن به مرگ! مرگ که زمان ندارد ، مرگ ، قربانی خود را خبر نمی کند ، اما ، قربانی مرگ ، تو را خبر می کند ، هشدار!
وقت!وقت!
حج ، در میان همهُ احکام و اعمال دیگر مذهبی یا غیر مذهبی، ممتاز است.
نماز کشش روح است به وی کانون معنوی جهان ، معبود و معشوق بزرگ وجود ، و به گفتهُ ویکتور هوگو : قرار گرفتنِ یک بی نهایت کوچک ، در برابر یک بی نهایت بزرگ.
این یک مفهوم ثابت مشخص است، البته در درجات متفاوت.
جهاد یک جنگ عقیدتی است ، و البته درجهُ فهم ان به عمق اندیشهُ مجاهد بستگی دارد، و این چنین است روزه ، زکوۀ...
و اما حج ؛
که می تواند آن را در یک عبارت مشخص تعریف کند ؟
حج چیست ؟
پاسخ به این سوال شاید به شمارهُ هر حج کننده ای که بیندیشید متعدد باشد. حج – به هر معنایی که فهمیده شود – حرکتی است از خود به سوی خدا ، همگام با خلق.
حج یک حکم متشابه است. همچون آیه متشابه! در قرآن آیات بر دو قسم است: محکم و متشابه.
محکمات ، آیات یک بعدی است، سخنی که یک معنای ثابت روشن دارد ، و متشابهات ، آیات چند بُعدی ، سخنی که ذهن را به راه های گوناگون می راند و چند معنی همانند از ان می فهمد.
و غنی ترین و اساسی ترین معانی،در همین ظروف متشابهات پنهان است و همین آیات است که در هر عصری و با هر کشفی بطنی از بطون بی شمار آن گشوده می شود و در تغییر و تکامل اندیشه ها و احساس ها و این بافت پیچیدۀ چند توی پر اسرار بیان ، بازتر می شود و روشن تر.
و در دل صدف مرموز این آیات متشابه است که آنـچه را باید، اندیشه های غواص قرن های آینده صید کنند و بشکافند از چشم های کم سو و اندیشه های لغزان امروز و دیروز پنهان کرده اند.
و این منشور صد پهلوی چندین رنگ آیات متشابه است که سخن قرآن را پیامی کرده است ساده، آنچنان که یک صحرا گرد بدوی به سادگی می فهمد و خود را مخاطب آن می یابد و هم یک فیلسوف متمدن از اعجاز هنری و غنای معنوی و عمق پیچیدگی فکری آن به حــیرت می افتد و هیچگاه اندیشۀ جستجوگر و دل معنی یابش به انتهای آن نمی رسد و آن را طی نمی کند!
و همین آیات متشابهات است که جاودانگی و اثـرپـذیری و آمـــوزندگی و تازگی همیشگی این کتاب را، در گذر زمان – که همه چیز را می فرساید و کهنه می کند و می میراند و می زایاند - و در زمین - که محل کون و فساد است و مرگ و حیات – تضمین کرده است.
و در چشم من ، احکام نیز همچون آیات ، به محکم و متشابه تقسیم می شوند و جهاد یک حکم محکم است و حج ، یک حکم متشابه!
و آنچه فهم این حکم متشابه را دشوار تر کرده است این است که زبانی که برای بیان آن انتخاب شده است ، یک زبان رمــزی ، و به اصــطلاح امروز، سمبلیک است.
و آنچه بر دشواری آن باز هم افزوده است این است که این زبان رمزی، لفظ نیست ، حرکت است!
و حرکتی صامت
حکمی متشابه که با حرکاتی رمزی بیان شده است!
و در حج ، تنها زبان نیست که آن را متشابه کرده است ، محتوا متشابه است!
چرا چنین ؟
زیرا که حج ، چندان ساده نیست که هرچه در دل دارد، پیش نظر یک نسل ، در یک عصر ، بیرون بریزد و بطنش را بــرای نیاز یک فهم و توان یک احساس سفره کند و آن گاه برای عصر های دیگر سنتی تکراری شود و برای نسل های دیگر تشریفاتی قالبی و حکمی تعبدی ، عبث ، خالی ، بی روح ، بی حرف ، بی نقش ، کهنه و تمتم شده و تاریخی!
وانگهی ، حج ، نمی خواهد یک عقیده ، یک دستور و یا یک ارزش را طرح کند ، حج تمامی اسلام است. اسلام با کلمات ، قرآن است و ، با انسان ها ، امام ، و با حرکات ، حج!
چنین می نماید که خدا هرچه را خواسته است به آدمی بگوید یکجا در حج ریخته است!
از فلسفۀ وجود و جهان بینی گرفته تا فلسفۀ خلقت انسان و سیر تاریخ و مراحل تکامل آدمی – از آغاز پیدای اش بر روی خاک ، تا آخرین قلۀ کمال نهایی اش – و نیز آنچه باید بیاموزد و مراحلی که باید در بندگی طی کند تا به معراج خدایی اش اوج گیرد ، و بالأخره ، طرح تکوین نوع بشر ، تشکیل امت نومنۀ بشری و تکامل فرد بشری و اصل تغییر همیشگی ، نظم ثابت و هماهنگی دقیق با زمان و اصالت اجتماع و به طور کلی : حرکت خود آگاه و انتخاب شدۀ جمعی به سوی ابدیت مطلق ، کمال لایتناهی : خدا !
و مسئلۀ هدایت، ارزش های اخلاقی ، امامت ، امت ، مکتب ، اتصال تاریخی ، اجتماع بشری ، اشتراک فرهنگی ، اتحاد سیاسی ، وحدت طبقاتی ، وحدت نژادی ، وحدت اعتقادی ، راه ، حرکت ، جهت ، رهبری ، هدف ، مسئولیت ، ایدئولوژی ، ایثار ، تقوی ، آگاهی ، خود آگاهی ، بسیج ، تجهیز ، آمادگی ، سلاح ، استراتژی ، جهاد ، شهادت ، عشق ، خون ، پیروزی ، آزادی ...
همه چیز از جهان بینی توحبد و فلسفۀ وجود گرفته تا مبارزه با جنگ ، تبعیض و گرسنگی!
هم خدا و هم نان !
هم بندگی و هم نجات.
هم خودسازی و هم انحلال فرد در امت،
ایثار خویش ، به خلق ، اما ، نه به خاطر خویش ، و نه به خاطر خلق ، که خدا !
من از حج چه فهمیده ام ؟
باید قبلاً این سوال را پاسخ گفت که :
اساساً از حج چه میتوان فهمید؟
حج ، در یک نگرش کلی ، سیر وجودی انسان است به سوی خدا.
نمایش رمزی فلسفۀ خلقت بنی آدم است و تجسم عینی آنچه در این فلسفه مطرح است و در یک کلمه ، حج شبیه آفرینش است ، و در همان حال ، شبیه تاریخ و در همان حال ، شبیه توحید و در همان حال ، شبیه مکتب و در همان حال ، شبیه امت ( جامعۀ اعتقادی ، جامعۀ نمونه ای که اسلام می خواهد در میان انسان ها بنا کند ) و ... بالأخره ، حج نمایش رمزی است از آفرینش انسان و نیز از مکتب اسلام که در آن کارگردان خاست ، و زبان نمایش ، حرکت ، و شخصیت های اصلی : آدم ، ابراهیم ، هاجر و ابلیس ، و صحنه ها : منطقۀ حرم و مسجدالحرام ، مسعی ، عرفات و مشعر و منی ، و سمبل ها : کعبه و صفا و مروه و روز و شب و غروب و طلوع و بت و قربانی ، و جامه و آرایش : احرام و حلق و تقصیر ...
و نمایشگران ؟
این عجیب تر است
فقط یک تن ، تو ! هر که هستی ، چه زن ، چه مرد ، چه پیر ، چه جوان ، چه سیاه ، چه سفید ، همین که در این صحنه شرکت کردی ، نقش اول را داری . هم در شخصیت آدم و هم ابراهیم و هم هاجر ، در تضادِ الله – ابلیس! چه ، این جا سخن از تشخص نیست ، حتی جنسیت مطرح نیست ، فقط یک قهرمان هست و آن انسان ! تئاتری است که در آن یک تن همۀ نقش ها را بر عهده دارد ، قهرمان داستان است و در عین حال صحنه ای باز است ، همه سال ، همۀ انسان های ایمان روی زمین ، به شرکت در این نمایش شگفت دعوت می شوند! هر که بتواند از هر کجای دنیا ، خود را در موسم برساند ، وارد صحنه می شود و نقش اول را بر عهده می گیرد ، قهرمان صحنه می شود و همۀ رُل ها را خود بازی می کند ، این جا تجزیه نیست ، تسخص نیست ، درجه بندی نیست ، همه یکی هستند و آن یکی همه ، اسلام انسان ها را اینچنین میبیند!
مگر نه یک انسان ، انسان است؟ و تو ارزش انسان را ببین در این مذهب ، که دشمن متهمش می کند که انسان را خوار می سازد! و این دروغ است
و دوست ابزارش میسازد تا، بدان ، انسان را خوار کند!و این راست است! و آیا، در تاریخ ما – که از حق کشی و ستم رشار است – مظلوم تر از اسلام هست ؟ و در اسلام ، از حج ؟ که ، به تعبیر زیبای علی – فرزند کعبه – پوستین حج را نیز وارونه بر تن کرده اند!
نه سنت انسان ، که : سنت گوسفند!
من از حج چه فهمیده ام ؟
دامنۀ معنی این چنین است ، لایتناهی است ، بی نهایت بزرگ و یک فرد ، این بی نهایت کوچک ، از آن چه می تواند فهمید ؟ در آنچه می تواند دید ؟ چگونه ؟ تا کجا ؟
به هر حال ، خوانندۀعزیز، قضیه این است؛
و اندازۀ ادعای من ، این !
اگر می خواهی عمل حج را بدانی ، رسالۀ مناسک فقها را بخوان.
اگر می خواهی معنی حج را بفهمی ، اسلام را بفهم و در آن ، انسان را بشناس.
و اگر تنها می خواهی ببینی من حج را چگونه فهمیده ام ، این نوشته را بخوان.
شاید خواندن آن تو را در فهمیدن حج و لااقل ، در اندیشیدن به حج ، اندکی ، برانگیزد.
اندکی،
همین : و نه بیش !
com.فیشحج.www
www.xn--rgbbu5cx6b.com
منبع : برگرفته از کتاب حج ، نوشته ی دکتر علی شریعتی مجموعه آثار ( 6 )
کلمات مرتبط کلیدی: فیش حج, مناسک حج, مناسک حج تمتع, مناسک حج واجب, مناسک حج از نظر دکتر علی شریعتی, مناسک حج و شریعتی, حج تمتع, حج عمره